3ventriangle.blogfa.com

wall.blogsky.com

..سکوت دیوار...

http://wall.blogsky.com/1385/09

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای.منتظری تا کسی صدایت کند! چهارشنبه 29 آذرماه سال 1385. امروز پشت یه چراغ راهنماییه قرمز با نگاه کردن به ثانیه شمارش به این فکر کردم که:. چه ساده عمر می رود اونم پشت یه چراغ راهنمایی ساده . می خوام صحبت کنم با یه آهنگ که باهاش واقعا زندگی می کنم شایدم چند باری نوشتم براتون. گوش داد .گوش داد . بازم گوش داد .بعد فکر کرد. پینک فلوید می گه. آهای تو که در سرما ایستادهای (پس چه می شه کرد). تو که پیر می شوی و تنها (می دونی رسم زمانه آخرش تنهاییه و پیری). می توانی مرا حس کنی(.).

wall.blogsky.com

..سکوت دیوار...

http://wall.blogsky.com/1386/02

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای.منتظری تا کسی صدایت کند! پنجشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1386. گاهی دلت می گیره. دوست داری بنویسی. دوست داری اینقدر بنویسی که خسته بشی. نمی دونم اما شاید کلمه برای نوشتن کم میاری. شاید خودتم کم بیاری. دوستانی دورو ورمون هستن که همهشون دلشون شکستن. شاید فکر می کنن شکست خوردن. بعضی ها هنوز می نویسن.شاید هر روز به نوعی می فهمن که کم آوردن. شاید یادشون میاد که کم آوردن. شاید خسته می شن.دیگه نمی نویسن. شاید گاهی باید نوشت.مثله الان! شاید باید بنویسی .که خونده شه. شاید من فقط دوست ...

wall.blogsky.com

..سکوت دیوار...

http://wall.blogsky.com/1385/10

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای.منتظری تا کسی صدایت کند! یکشنبه 1 بهمنماه سال 1385. از خوندنه این شعر خیلی خوشم اومد. راستش همیشه برام سوال بود که هزاران زندگی که می بینیم. همون رسیدنه عاشق و معشوق است. آیا این عشق است. من می خواهم دوستت بدارم و با تو درست رفتار کنم. من می خواهم دوستت بدارم هر روز و هر شب. ما با هم خواهیم بود با سقفی بالای سرمان. ما با هم پناهگاهی خواهیم داشت از بستر تنهایی من. ما با هم همخانه م ی شویم . جاه روزی ما را می رساند. آیا این عشق است آیا این عشق است آیا این عشق است. می دونی ...

wall.blogsky.com

..سکوت دیوار...

http://wall.blogsky.com/1385/12

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای.منتظری تا کسی صدایت کند! چهارشنبه 23 اسفندماه سال 1385. امسال هم شاید تموم شد. شاید مثله همه سالها.همراه غم و شادی. همراهو دنباله.یار بودن. شاید دنبالش رفتن.شاید سره کار بودن. شاید نتیجه ندیدین از صبر و انتظار. شاید دنبالش انتظار باشه. چند گاهی سره کار. چند گاهی سره کار بردیم. در ما اثری نکرد. یاد گرفتیم دوست بودن و داشتن یعنی چه. خیلی ها نوشتن.شاید خسته شدن از نوشتن.و رفتن. دیدیم از دوستان بی معرفتی. یاد گرفتیم. خودمون را گول نزنیم. شاید یک سال بزرگتر. شاید از هدف دورتر.

wall.blogsky.com

..سکوت دیوار...

http://wall.blogsky.com/1386/10

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای.منتظری تا کسی صدایت کند! یکشنبه 23 دیماه سال 1386. تو این چند وقت چیزهای جالبی دیدیم. شاید به بعضی هاشون تلخ خندیدم و به بعضی دیگه با تعجب نگاه می کردم. خوب از کجاش بگم.از دل دادن های الکی و خشک. که شاید فقط با یه لبخند شروع شد و یا از ادعاهای پوچ! خوب چند وقتیه گاهی فکر می کنم که چرا آدم ها گاهی با یه خنده .شاید نگاه. نا گاه دلشون پرواز می کنه و شاید تا دور دست ها میره. و شاید گاه گاهی عاشق می شن .و گاه گاهی یه پرده از بازی دنیا را تجربه می کنن. لیلی و مجنون بتراشه.

wall.blogsky.com

..سکوت دیوار...

http://wall.blogsky.com/1386/12

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای.منتظری تا کسی صدایت کند! دوشنبه 27 اسفندماه سال 1386. خوب امسالم تموم شد. سالی که اصلا خوش نگذشت. و شاید گاهی تلخ به زندگی بیهوده خود خندیدیم. گاهی خود.با دست خود دلمون را شکستیم. گاهی اسیره بازی های دو روی زمانه شدیم. و شاید تقصیر کاره اول خودمون بودیم. سالی که فهمیدیم هنوز برای فهمیدن خیلی راه دارم. سالی که فهمیدیم گاهی حرفه چشم و دل ضد هم هستند. سالی که فهمیدم گاهی حرف ها می تونن راحت دل بشکنن. سالی که سکوت برای من بازم سخت تموم شد. بازی هم بازنده و برنده داره دیگه.

wall.blogsky.com

..سکوت دیوار...

http://wall.blogsky.com/1387/01

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای.منتظری تا کسی صدایت کند! پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1387. گذری بر گذشته ها کردیم. چند شب پیش یه جای رفته بودم.جمع دوستان بود و. خوب دوستانه دورانه کودکی. خوش گذشت.واقعا دوست هم دوستای قدیمی. کنارشون آرامش داشتم.لذت می بردم. یادی از خاطرات کردیم. یاده روزی که برف بارید.و کلی برف بازی. آدم برفی ساختن ها. یادی از بازی گوشی های دوران دبستان.راهنمای. وای چقدر ما تو مدرسه شیطونی می کردیم. می دونید حسه عجیبی داشت. شاید در کنارشون لذت داشت. علی می گفت حمید پیر شده . بعضی ها هم بی...

wall.blogsky.com

..سکوت دیوار...

http://wall.blogsky.com/1387/03

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای.منتظری تا کسی صدایت کند! سهشنبه 14 خردادماه سال 1387. خوب بعد از چند وقتی ننوشتن تصمیم گرفتم دوباره بنویسم. از لطف بعضی ها ممنون که سراغ می گرفتن. خوب زندگی ما هم دچاره تغییراتی شد. خوب تصمیم به تغیره رویه زندگی کمی جواب داد. و زندگی را دچاره تغییراتی کرد.البته کم! ولی خوب برای شروع شاید بد نبود. خوب شاید تصمیم گرفتم به چیزهای هستن و شاید کمی ناراحتم می کرد. می دونید غصه خوردن و دل شکستن.هیچ سودی نداشت. خوب تصمیم گرفتم حد روابطم را مشخص کنم. فرصت ها از من گرفت. از عکس ال...

wall.blogsky.com

..سکوت دیوار...

http://wall.blogsky.com/1386/11

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای.منتظری تا کسی صدایت کند! شنبه 20 بهمنماه سال 1386. نمی دونم اما بعضی وقت ها می گن زندگی یه معماست. یه معما که خودش تو طوله زمان حل میشه. زندگی شاید از تولد. شاید از یه عشق. شاید از. شروع میشه. شاید عاشق بشی.بفهمی زندگی چیه. شاید گاهی زندگی کردن هم امید می خواد. خوب چه امیدی بهتر از یه عشق داشتن. شاید دو تایی بودن. شاید داشتنه کسی که منتظره آمدنت باشه. دلیله فوقولاده ای برای زندگی کردنه. گاهی زندگی می کنی.شاید نه. شاید فقط زنده ای. گاهی خیلی ساده زندگی می کنی. وشاید زمانی...